کاش در محبت شک نبود
تک سوار مهربانی تک نبود
کاش کلمه تلخ خیانت حک نبود
کاش ......................................
در هیاهوی زندگی دریافتم
چه دویدن ها که فقط پاهایم را از من
گرفت در حالی که گویی ایستاده بودم !
چه قصه ها که فقط باعث سپیدی مویم شد
در حالی که قصه ای
کودکانه ای بیش نبود
دریافتم کسی هست اگر بخواهد میشود
و اگر نخواهد نمیشود.
به همین سادگی،
کاش نمیدویدم ونه غصه میخوردم...
فقط او را میخواندم
تو اگر میدانستی که چه زخمی دارد
که دردی دارد خنجر از دست عزیزان خوردن
از من خسته نمیپرسیدی که تو ای دوست چرا تنهایی
سایه ام امشب ز تنهایی مرا همراه نیست
گردر این خلوت بمیرم هیچ کس اگاه نیست
من در این دنیا به جز سایه ندارم همدمی
این رفیق نیمه راهم گاه هست و گاه نیست