وقتی تو با من نیستی از من چه می ماند
از من جز این هر لحظه فرسودن چه می ماند
از من چه می ماند جز این تکرار پی در پی
تکرار من در من مگر از من چه می ماند
غیر از خیالی خسته از تکرار تنهایی
غیر از غباری در لباس تن چه می ماند
از روزهای دیر بی فردا چه می آید؟
جایی نرو، نرو از پیش من
تو نباشی دلم پره خون میشه من
جایی نرو منو تنها نذار
من بیچاره رو نرو اینجا نذار
تو نباشی به کی بگم عاشق شدم
بی تو دل می برم به خدا از خودم
تو نباشی به کی دیگه تکیه کنم
دیگه رو شونه های کی گریه کنم
این دنیا رو نمی خوام و نمی خوام زنده بمونم...عشق من
اون لحظه که تو می ری میرم از این دنیا، میدونم... عشق من
از حال من تو خبر داری و
در مون این دل بیماری و
من دلخوشیم به تو رو دیدنه
عشقت همیشه تو قلب منه
اینجا بمون و از اینجا نرو
با جون و دل من میخوام تورو
من با تو به همه جا میرسم
دنیام تویی بی تو من بی کسم
ای عشق من، زیبای من
با من بمون، دنیای من
این دنیا رو نمی خوام و نمی خوام زنده بمونم...عشق من
اون لحظه که تو می ری میرم از این دنیا میدونم... عشق من
جایی نرو، نرو از پیش من
تو نباشی دلم پره خون میشه من
جایی نرو منو تنها نذار
من بیچاره رو نرو اینجا نذار
کاش در محبت شک نبود
تک سوار مهربانی تک نبود
کاش کلمه تلخ خیانت حک نبود
کاش ......................................
در هیاهوی زندگی دریافتم
چه دویدن ها که فقط پاهایم را از من
گرفت در حالی که گویی ایستاده بودم !
چه قصه ها که فقط باعث سپیدی مویم شد
در حالی که قصه ای
کودکانه ای بیش نبود
دریافتم کسی هست اگر بخواهد میشود
و اگر نخواهد نمیشود.
به همین سادگی،
کاش نمیدویدم ونه غصه میخوردم...
فقط او را میخواندم
تو اگر میدانستی که چه زخمی دارد
که دردی دارد خنجر از دست عزیزان خوردن
از من خسته نمیپرسیدی که تو ای دوست چرا تنهایی
سایه ام امشب ز تنهایی مرا همراه نیست
گردر این خلوت بمیرم هیچ کس اگاه نیست
من در این دنیا به جز سایه ندارم همدمی
این رفیق نیمه راهم گاه هست و گاه نیست