عشق............ یا جدایی ؟

 

 

وقتی تو با من نیستی از من چه می ماند

 

از من جز این هر لحظه فرسودن چه می ماند

 

از من چه می ماند جز این تکرار پی در پی

 

تکرار من در من مگر از من چه می ماند

 

 

غیر از خیالی خسته از تکرار تنهایی

 

غیر از غباری در لباس تن چه می ماند

 

از روزهای دیر بی فردا چه می آید؟

 



 




نوشته شدهچهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط بانو

جایی نرو، نرو از پیش من

تو نباشی دلم پره خون میشه من

جایی نرو منو تنها نذار

من بیچاره رو نرو اینجا نذار

 

تو نباشی به کی بگم عاشق شدم

بی تو دل می برم به خدا از خودم

تو نباشی به کی دیگه تکیه کنم

دیگه رو شونه های کی گریه کنم

 

این دنیا رو نمی خوام و نمی خوام زنده بمونم...عشق من

اون لحظه که تو می ری میرم از این دنیا، میدونم... عشق من

 

از حال من تو خبر داری و

در مون این دل بیماری و

من دلخوشیم به تو رو دیدنه

عشقت همیشه تو قلب منه

اینجا بمون و از اینجا نرو

با جون و دل من میخوام تورو

من با تو به همه جا میرسم

دنیام تویی بی تو من بی کسم

ای عشق من، زیبای من

با من بمون، دنیای من

 

این دنیا رو نمی خوام و نمی خوام زنده بمونم...عشق من

اون لحظه که تو می ری میرم از این دنیا میدونم... عشق من

 

جایی نرو، نرو از پیش من

تو نباشی دلم پره خون میشه من

جایی نرو منو تنها نذار

من بیچاره رو نرو اینجا نذار




نوشته شدهچهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط بانو
   عشق





نوشته شدهسه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:, توسط بانو
   کاش



 


 

کاش در محبت شک نبود

 

 

تک سوار مهربانی تک نبود

 

 

کاش کلمه تلخ خیانت حک نبود

 

 

کاش ......................................

 

 

 

 

 




نوشته شدهیک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, توسط بانو
   افسوس


 

 

در هیاهوی  زندگی دریافتم 

 

 

چه دویدن ها که فقط پاهایم را از من



گرفت در حالی که گویی ایستاده بودم !



چه قصه ها که فقط باعث سپیدی مویم شد

 

در حالی که قصه ای



کودکانه ای بیش نبود


دریافتم کسی هست اگر بخواهد میشود


و اگر نخواهد نمیشود.


به همین سادگی،


کاش نمیدویدم ونه غصه میخوردم...


فقط او را میخواندم

 

 




نوشته شدهشنبه 28 بهمن 1391برچسب:, توسط بانو
   خنجر


تو اگر میدانستی که چه زخمی دارد

 

 

که دردی دارد خنجر از دست عزیزان خوردن 

 

 

از من خسته نمیپرسیدی که تو ای دوست چرا تنهایی




نوشته شدهشنبه 28 بهمن 1391برچسب:, توسط بانو
   تنها


 


 

سایه ام امشب ز تنهایی مرا همراه نیست

 

 

 

 

 

 

 

 

گردر این خلوت بمیرم هیچ کس اگاه نیست

 

 

 

 

 

 

 

من در این دنیا به جز سایه ندارم همدمی

 

 

 

 

 

 

 

این رفیق نیمه راهم گاه هست و گاه نیست

 

 

 

 

 

 

 

 




نوشته شدهشنبه 28 بهمن 1391برچسب:, توسط بانو
   تکرار


 

تکرار همه چیز تو دنیا خسته کننده است

 

اما تو مثل نفسی تکرارت تضمین زندگی منه!




نوشته شدهشنبه 28 بهمن 1391برچسب:, توسط بانو
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.